بلاگ

تالش، قومی که بود!

تاملی دوباره بر زبانمرگی تالشی (بخش اول)

اوایل شهریور با همراه با گروهی از دوستان همدل و همراه از دریاچه نئور به سوباتان کوه پیمایی کردیم. در مسیر بازگشت وقتی به روستای ییلاقی سوباتان رسیدیم میهمان آقای جلیلی و کلبه مردم شناسی ایشان شدیم. یکی از نکاتی که در گفتگوی نیمساعته آنجا توجه مرا جلب کرد صحنه غریب مواجهه دوستان تالش زبان با میراث گذشتگان بود. حکایت از این قرار بود که ایشان برخی از اسباب و ادوات دامداری، کشاورزی یا وسایل روزمره زندگی نیاکان تالش زبان را به جمع 50-60 نفره ما نشان می دادند و از ما می خواستند نام و کارکرد آنها را بگوییم. صحنه غریبی بود. اکثریت قریب به اتفاق ما با میراث نیاکانمان بیگانه بودیم و هیچ نمی دانستیم. گویی از سرزمین دیگری آمده بودیم.
پس از این واقعه یادداشت کوتاهی مبنی بر زبانمرگی تالش نوشتم که مورد توجه دوستان اهل قلم نظیر آقای آزموده، فدایی، شیرخانی قرار گرفت که جای بسی تشکر و قدردانی دارد. من در آن یادداشت ادعا کردم زبان تالشی رو به انقراض است و دیری نخواهد پایید که این قوم دچار زبانمرگی خواهد شد. اینک قصد دارم مدعای قبلی ام را به زبانی روشن تر و با استناد به برخی تحقیقات دوباره مطرح کنم.
زبانمرگی طبق تعریف زبان شناسان وضعیتی است که طی آن یک زبان، گویشوران یا سخنگویان خود را از دست می دهد به گونه ای که دیگر کسی باقی نمی ماند که به آن زبان سخن بگوید (هولمز، 1993: 61). اگر دقت کنید در این تعریف زبانمرگی به معنای فقدان افرادی که آن زبان را نفهمند یا دوست نداشته باشند نیست، بلکه صرفا به این معناست که دیگری کسی به آن زبان سخن نگوید. نتایج یک تحقیق زبان شناسی می گوید تا پایان قرن بیستم 6000 زبان زنده در دنیا وجود داشت که 1500 مورد از آنها دارای سخنگویانی کمتر از 1000 نفر بود (کراستال، 2000). بر اساس این تعریف هر چقدر تعداد سخنگویان یک زبان کمتر بشود، آن زبان به نقطه انقراض نزدیکتر می شود حال چه سخنگویانش دوست داشته باشند و چه نداشته باشند.
اگرچه زبانمرگی نقطه پایان حیات یک زبان است اما باید توجه داشته باشیم به غیر از موارد استثنایی زبان یک قوم به صورت ناگهانی منقرض نمی شود. بلکه قبل از زبانمرگی دو بیماری دیگر به نام تغییر زبان و از دست رفتن زبان رخ می دهد که پیش آگهی مهمی در نزد زبان شناسان است. من بر اساس شواهد و تجربیات موجود اعتقاد دارم زبان تالشی به هر دو بیماری فوق مبتلا شده است که ذیلا توضیح می دهم:

تغییر زبان (Language Shift) وضعیتی است که طی آن به تدریج موقعیتهایی را که در آن می توان از زبان بومی استفاده کرد کم می شود. این مساله بویژه در ارتباط با زبان تالشی که بر خلاف زبان فارسی از یک سو جایگاهی در موقعیت آموزش ندارد و از سوی دیگر فاقد رسم الخط مخصوص است بسیار بارز است. یکی از مهمترین موقعیتهایی که تالش زبانان در دو سه دهه گذشته در آن دچار تغییر زبانی شده اند، بازار است. برای این منظور کافی است تحولات زبان رایج در بازار منطقه را طی سه دهه گذشته بررسی کنیم که غلبه روزافزون زبانهای ترکی و فارسی را نشان می دهد. زبان تالشی که از بازار به سوی خانه عقب نشینی کرده بود، اینک حتی در محیط خانواده بسیاری از فرزندان این قوم جایی ندارد (تغییر زبان خانواده).

زبان رسمی ارتباط فرزندان این قوم با همدیگر و با والدین در مناطق شهری و حتی روستایی فارسی است. حتی شبکه های اجتماعی مجازی جدید نیز به جای آنکه در خدمت گسترش موقعیت زبان تالشی باشد به طور ناخواسته به تضعیف این زبان می انجامد. زیرا زبان شبکه های اجتماعی زبان نوشتاری فارسی است حال آنکه زبان تالشی، صرفا به گفتار، محدود است. به بیانی روشن تر قبل از نفوذ گسترده شبکه های اجتماعی ما در هنگام تعاملات چهره به چهره از زبان تالشی برای گفتگو با همدیگر استفاده می کردیم اما با گسترش شبکه های مزبور تعاملات چهره به چهره ما کمتر شده و به جای آن، در تلگرام، لاین، اینستاگرام و … به زبان فارسی با همدیگر ارتباط برقرار می کنیم. لذا شبکه های اجتماعی از این حیث که میزان تعاملات گفتاری تالشی را کم می کنند و آنها را به زبان نوشتاری فارسی ترغیب می کنند به مرور زمان به تغییر هر چه بیشتر این زبان منجر خواهند شد طوریکه امروزه اگر به محاورات تالش زبان توجه کنیم بخش عمده جملات آنان را کلمات فارسی و حتی انگلیسی تشکیل می دهد و هر روز عرصه بر زبان بومی تنگ تر می شود.

تاملی بر زبانمرگی قوم تالش (بخش دوم)

بیماری دوم از دست رفتن زبان (Language Loss) است. از دست رفتن زبان وضعیتی است که سخنگویان یک زبان به تدریج همسخنان خود را از دست بدهند. زبان تالشی که دیرزمانی، زبان تمام ساکنان این منطقه بود و همه نسلها در موقعیتهای مختلف از طریق آن با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند به تدریج به زبان سالمندان این قوم محدود شده است و آن بخش از فرزندان این قوم که به سخن گفتن به زبان تالشی مسلط هستند تنها تا وقتی به این زبان سخن می گویند که پدران، مادران، پدربزرگها و مادربزرگهایشان در قید حیات باشند و با آنان تعامل داشته باشند که آن نیز در معرض تحولات خانواده هسته ای و کاهش روابط خویشاوندی قرار دارد.

القصه، روزگاری من و دوستانم در سرزمین مادری مان تالش، با همدیگر و با پدران و مادرانمان به زبان تالشی سخن می گفتیم و می شنیدیم، زمان گذشت و ما و همسالان مان تشکیل خانواده دادیم و اگرچه با همسرانمان به زبان مادری حرف می زدیم و می زنیم اما با فرزندان مان به زبان فارسی سخن گفتیم و می گوییم. فرزندان ما در جریان گفتگوهای درون خانواده زبان تالشی را یاد گرفتند ولی از آن استفاده نکردند (از دست رفتن سخنوران). اینک فرزندان ما ازدواج کرده اند و نوادگان تالش ها، در خانواده هایی زندگی می کنند که هیچ نشانه ای از زبان تالشی در آن یافت نمی شود مگر در خاطرات پدربزرگها و مادربزرگها که آن نیز به گمان من طی دو یا سه دهه آینده با مرگ آنها به خاموشی خواهد رفت و زمان زبانمرگی (Language Death) تالشی فراخواهد رسید.
زبانمرگیِ یک فرهنگ نقطه پایان حیات آن فرهنگ است و پس از آن عاشقان آن فرهنگ که از قضا خود قاتلان آن فرهنگ نیز هستند! باید در موزه ها لابه لای کتابها و صفحات دنیای مجازی دنبال میراث گذشتگان خود باشند. واقعه ای که تالش ها طی دو دهه گذشته ابتدا در زمینه ابزار و ادوات کار و زندگی خود و سپس در حوزه پوشش مردانه تالشی و این اواخر در ارتباط با پوشش زنان تالشی تجربه کردند و این بخش از عناصر فرهنگی این قوم هم دچار تغییر و از دست رفتگی شد و از بسیاری از موقعیتهای اجتماعی بویژه در مناطق رو به گسترش شهری رخت سفر بر بست و حال اغلب فرزندان این قوم که فقط نامی از آن به یدک می کشند باید در خانه مردم شناسی تالش به دنبال آن باشند، قومی که تالش بود ولی نمی تواند تالش بماند.

منابع:
Christal, D. (2000). Language Death. Cambridge: Cambridge University Press.
Hulmes, Janet. (1993). An Introduction to Sociolinguistics, 4th Edition. Routledge publication.

اشتراک گذاری:

دیدگاهتان را بنویسید