بلاگ

تكرار محال

اين دو سه سال بخاطر تلاقي ماه محرم با نوروز و مسافرت سالانه ما به شمال براي من فرصت خوبي بود كه دنبال خاطرات ماه محرم دوران كودكي و نوجواني ام بگردم. ولي راستش را بخواهيد هيچ چيز (نه مسجد, نه نوحه ها, نه آدمها, نه دسته هاي عزاداري و و و) لطافت و زيبايي سابق را نداشتند. چرا؟   فعلا اينو داشته باشيد.

يكي از شاگرداي عزيزم پارسال يه تقويم روميزي از كارهاي اردشير رستمي به ام هديه داد كه خيلي زيبا و ظريف بود. كنار يكي از طرحهاش يه عبارت قشنگ از باستاني پاريزي نوشته بود با اين مضمون كه بهترين جاهاي دنيا, جاهايي است كه دوراني كودكي مان را در آن زيسته ايم به شرطي كه دوباره به آنجا برنگرديم. حقيقت بزرگي در اين عبارت نهفته است. زيبايي و خوبي جاهاي دوران كودكي ما, خصلتي نيست كه صرفا متعلق به همان مكان باشد. چون طبيعي است كه همان جايي كه براي ما زيباترين خاطرات را تداعي مي كند براي آدمهايي كه در همان زمان و مكان مي زيسته اند آنقدر لذت بخش نباشد. پس احساس لطافت و زيبايي ناشي از تعامل من و محيط (زمان و مكان) بوده است. حالا اگر به آنجا برگرديم نه من آن كودك سابقم و نه زمان همان زمان و نه مكان همان مكان. اشتباه نكنيد همين الان هم كودكاني در دور و بر ما و يا در همان زادگاه دوران كودكي ما زندگي مي كنند كه سالها بعد در چنين روزي خاطرات خوش دوران كودكي خود را در تنهايي خود مزمزه خواهند كرد.

من اين توصيه باستاني پاريزي را مي خواهم تعميم بدهم . قرار نيست آدمهايي كه يك زماني قشنگترين و زيباترين خاطرات را با آنها داشتيد اگر باز هم دور هم جمع شويد همان حال و هوا زنده شود. چون كمتر كسي از شماها هست كه همان آدم سابق باشد. ميل به تكرار آن لذت در حقيقت به ريسك اش نمي ارزد.

يا اگر از فيلم يا موسيقي خاصي در يك زماني خيلي لذت برده ايد دنبال تكرار آن در موقعيتهاي ديگر نباشيد. چون حتي ممكن است به درك و احساس آن زماني خودتان شك كنيد.

حقيقت اين است كه آنها همان زيبايي و لطافت سابق خود رادارند اين ما هستيم كه تغيير كرده ايم. چشم را باز كنيم و از شرايط زماني و مكاني كه الان در آن هستيم لذت ببريم.

خيمه گاه

اين روزها كوچه و خيابانهاي مشهد پر از خيمه هاي عزاداري امام حسين است با نوجوانان و جواناني كه سيني چاي و شير و … در دست دارند و به عابرين تعارف مي كنند. عده اي هم اسپره رنگ و كليشه در دست به بغل نويسي ماشين ها مشغول هستند. برداشت من اين است كه حمايت دولتي از اين سبك عزاداري در مقايسه با چند سال گذشته خيلي زياد شده است. شايد به ظاهر براي تغيير برخي جلوه هاي نامناسب خرده فرهنگ قبلي عزاداري (نظير قمه زني) كه جلوه نامناسبي در انظار عمومي داشت تدبير مناسبي باشد و بعيد نيست كه اين سبك از عزاداري به علت سادگي و سهولتش مي تواند محمل مناسبي براي ابراز هويت و احساسات مذهبي عده اي از نوجوانان و جوانان كه با اشكال سنتي عزاداري كمتر موافق هستند باشد. ولي اگر دقت كنيد جلال و شكوه خيمه ها در مقايسه با دو سال پيش خيلي بيشتر شده است و كميت و كيفيت پذيرايي نيز. احساس مي كنم در اين شكل از عزاداري پول حرف اول را مي زند. و هر كس يا گروهي كه پولدارتر باشد به شكل باشكوهتري احساسات مذهبي ضعيف يا قوي خود را به نمايش خواهد گذاشت در نتيجه آنان كه فقيرترند بعد از مدتي احساس ناكامي مذهبي خواهند كرد و شايد يكي از واكنشهاي آنان گرايش مجدد به قمه زني و اعمال مشابه باشد.

اشتراک گذاری:

دیدگاهتان را بنویسید