تو خوبی و اين نهايت اعترافهاست
به نزديكان خود توجه كنيد. به كساني كه هم اكنون سالهاست با آنها زندگي مي كنيد. در آنها چه خوبيهايي وجود دارد؟ چه نكات مثبتي در آنها مي بينيد؟ خواهش مي كنم كمي دست نگه داريد و به اين سوال من فكر كنيد. اگر ما براي پاسخ به اين سوال داريم به مغزمان فشار مي آوريم شايد اشكال از اطرافيانمان نباشد و به ضعف بينايي مان بر مي گردد. ما مدتهاست خوبيهايي را كه تكرار مي شود نمي بينيم و به ستايش آن بر نمي خيزيم و گاهي كه زمزمه گلايه از طرف مقابلمان بلند مي شود ادعا مي كنيم كه همه آن خوبيها وظيفه است و آدم نبايد بخاطر انجام اموري كه وظيفه اش محسوب مي شود ديده شود!!! اين واقعيت بيشتر در ارتباط با افرادي اتفاق مي افتد كه خيلي خيلي به ما نزديك هستند و سالهاست با آنها زندگي مي كنيم. اما به افرادي كه براي نخستين بار با آنها مواجه مي شويم بسيار بسيار بيشتر از نزديكان توجه مي كنيم. نگاه ما به كسان و چيزهاي تازه حساس است اما افراد و اشياي تكراري گويي در خارج از ميدان ديد ما قرار دارند.
جالب است كه گاهي اوقات كه خوبيها و نكات مثبت همين اطرافيان تكراري را كه مي بينيمو متوجه مي شويم از تاييد و تشويق دريغ مي كنيم. اين مشكل بسيار بسيار جدي تر از قبلي است. به راستي آخرين باري كه جمله يا عبارتي از سر تحسين يا تاييد به همين اطرافيان تكراري تان گفتيد كي بود؟ شايد شما استثنا باشيد ولي بسياري از ماها شايد سالها گذشته باشد و هيچ پاداشي بخاطر خوبيها و مزاياي مثبت اطرافيانمان به آنها نداده باشيم و نيز نگرفته باشيم. شايد بسياري از خوبيهايي كه الان در اطرافيانمان بايد باشد و نيست بخاطر همين بي تفاوتي ما باشد. رفتارهاي مثبت آنها به مرور زمان خاموش شد چون پاسخ شايسته اي از سوي ما دريافت نكرد. اوضاع به قدري عجيب و غريب شده است كه اگر شما روزي از خوبي كسي تعريف كنيد او تعجب مي كند و خيال مي كند حتما كاسه اي زير نيم كاسه است!!!
شايد خيلي از ماها احساس كنيم الان ديگر خيلي خيلي دير شده است و بايد زودتر از اينها چنين كاري را مي كرديم.شايد از بس كه دير شده است و از بس كه نگفته ايم و عادت نكرده ايم نمي دانيم چگونه شروع كنيم. شايد خزانه لغات ما از تاييد و تشويق ديگران خالي است. شايد كه نه حتما. به نظر من اعتراف به همين نديدن اعتراف به اين سهل انگاري بهترين بهانه براي شروع است. تو سالهاست كه اين كارها را در حق من و ما انجام مي دهي و من حتي يك كلمه ازت تشكر نكرده ام من در تمام اين مدت كور بودم لال بودم. من فقط گيرنده بودم. يك مصرف كننده پرتوقع. اگر از گفتن اين نوع عبارات خجالت مي كشيد در قالب يك يادداشت بنويسيد و به طرف مقابلتان بدهيد. به يك هديه كوچك تاكيد مي كنم خيلي كوچك و بدون هيچگونه مناسبتي. بگذاريد دهانشان از تعجب باز بماند. به لبخند آنها نگاه كنيد. مدتها بود كه نشكفته بود. آنها شديدا نياز به ديده شدن و توجه كردن و تاييد شدن دارند.
شايد ته دلتان بگوييد كه پس من چي؟ چه كسي بايد مرا ببيند؟ من مي پرسم چرا بايد منتظرباشيم آنها پيشقدم شوند. چرا بايد در فكر معامله باشيم (من به شرطي تو را تاييد و تحسين مي كنم كه تو هم متقابلا مرا!!!!). چرا؟ ما بايد بي هيچگونه چشمداشتی خوبيهاي كوچك ديگران را تاييد و تشويق كنيم. چرا كه ما داناتر و بيناتريم.
من و تو يكي دهان ايم
كه با همه آوازش
به زيباتر سرودي خواناست.
من و تو يكي ديدگانيم
كه دنيا را هر دم
در منظر خويش
تازه تر مي سازد.
نفرتي
از هر آنچه كه بازمان دارد
از هرآنچه محصورمان كند
از هر آنچه واداردمان
كه به دنبال بنگريم-
دستي كه خطي گستاخ به باطل مي كشد.
من و تو يكي شوريم
از هر شعله اي برتر
كه هيچ گاه شكست را بر ما چيره گي نيست
چرا كه از عشق
رويينه تن ايم.
و پرستويي كه در سر پناه ما آشيان كرده است
با آمد شدني شتابناك
خانه را
از خدايي گم شده
لبريز مي كند.
شاملو
دیدگاهتان را بنویسید