ديالوگ با خدا
از ديروز و ديشب كه كتاب حديث بندگي و دلبردگي (تاليف دكتر سروش از مجموعه كتابهاي اخلاق و عرفان ) رو خوندم احساس خاصي به ام دست داد. احساس مي كنم كه تا ديروز در بخش عمده اي از رفتارهام بر عكس آنچه كه فكر مي كردم تحت تاثير گوينده بودم تا گفته ها. اگر اينطور نيست پس چرا ايهمه مدت دعاي ابوحمزه ثمالي و شرح و تفاسير اون از راديو و تلويزون پخ شمي شد و تا بحال به اش گوش نداده بودم و ازش اينقدر لذت نبرده بودم. درست است كه فرستنده يك پيام در اشاعه و نفوذ آن بسيار تاثير دارد ولي من بايد خيلي وقت پيش از اين از اين دعا لذت مي بردم. با اينحال دست آقاي دكتر درد نكند. واقعا لذت بخش است. كاش زودتر اين كتاب رو خونده بودم. اميدوارم شما هم لذت ببريد:
اگر خداوند كسي باشد كه فقط به ما امر و نهي كند، ولي نه ما صداي او را بشنويم و نه او صداي ما را بشنود، اين خدا با يك موجود مجهول و با يك جبار مستبد چه فرقي خواهد داشت؟ آن سخن خداوند كه گفت ما به او نزديكتر از رگ گردن او هستيم مگر براي آن نبود كه بندگان، او را بيازماند و تجربه كنند و حضور نزديك او را احساس كنند و از نشستن در حضور او و سخن گفتن دوستانه با او و پاسخ شنيدن صميمانه از او برخوردار شوند؟ ……….. خداوند دوست دارد كه ما او را نه فقط خالق خودمان بدانيم، كه مجيب و معطي هم بدانيم و با او مخاطبه و مكالمه هم بكنيم………. آدمي بايد به هر زباني و به هر طريق ممكن بايد خدا را بخواند تا رفته رفته زبان خداوند را در پاسخ دادن ، تجربه و كشف كند. كشف اشارات حق فوق العاده مهم است. …. در اين حالت خداوند چهره اي ديگر از اين عالم را بر آنها پديدار مي كند و بانگ و رنگ ديگري را به سامعه و باصره آنها مي فرستد كه قبل از اين نسبت به آن كور و كر بودند. از هنگامي كه عالم براي آدمي چهره يك كتاب و يك زبان پيدا مي كند و از هنگامي كه خداوند از صورت يك علت العلل عبوس بيرون مي رود و به صميميت يك دوست و به لطافت يك معشوق با آدمي سخن مي گويد، آن وقت است كه آدمي در موضع يك ديندار شايسته مي نشيند و بهترين بهره مندي را در مقام بندگي خداوند پيدا ميكند و نيكوترين نحوه معيشت را در اين عالم پيش مي گيرد……
2-آدمي براي آنكه آرامش دلي بيابد و خود را با خداي خود مربوط ببيند، بايد بر دعا استمرار ورزد. دعا فقط براي اين نيست كه پاسخ بشنويم حتي پاسخ نشنيدن هم معنادار است. البته پاسخ شنيدن بسيار دلپذير و مطبوع است ولي نفس خواندن خداوند و او را موجودي طرف مخاطبه دانستن هم موضوعيت دارد و مطلوب است……. بايد به هرزباني و در هرجايي و به هر نحوي با خداوند گفتگو كرد و اين رابطه مكالمه با خداوند را هيچگاه نبايد از دست داد و در پي رد و قبول نبايد بود……….
3-نزديكي خدا،از نعمتهاي مغفوله است. آدمي در خانه، در مسجد، در بستر خواب، در اتاق كار و و و در همه جا مي تواند او را يكسان بخواند و پاسخ بشنود. …… حضور همه جايي خداوند ، و همراهي هميشگي او ، همسخني دائمي با او را ميسر مي سازد…….. حاجات و خواهشهاي انسان متناسب با تنگي و فراخي وجود آدمي است. خواسته ها و مطلوبهاي ما آينه شخصيت ما و مقدر به قدر ما هستند. بعضي خانه را مي خواهند و بعضي صاحبخانه را……… با همه اينها سخن گفتن با خدا و دعا كردن آنقدر در نظام ديني عظيم و با هميت است كه مي ارزد آدميان را به هر بهانه اي – مانند خواستن آب و نان و روزي و سلامتي – به سوي او روانه كنند. آن بهانه هاي كوچك كمندي به گردنشان خواهد شد و نادانسته و ناخواسته آنان را از مراتب داني به مراتب عالي خواهد برد……
4-خداوند از ما دور نيست ولي ممكن است ما به خاطر اعمالي كه انجام مي دهيم و خصلتهايي كه پيدا مي كنيم از خداوند محجوب مي گرديم. در قرب عام چون ما معلول خداييم و او علت ماست خواه گناهي مرتكب شويم و خواه طاعتي بورزيم،اين قرب زايل نمي گردد. لكن قرب دوم است كه دستخوش تغييرات مي گردد. زيرا گناه علاوه بر نافرماني، به معناي ورود يك بيگانه در عرصه ضمير آدمي و در نتيجه دورتر كردن او از ماهيت و صورت اصلي خويش است و وقتي كه انسان از انسانيت دورتر شد از خداوند نيز دورتر خواهد بود…… اما خداوند را يك سلطان مهيب تصور كردن كه اوصاف ما آدميان را داشته باشد با اصل تنزيه الهي منافات مطلق دارد. خشم، نرمي، دوستي، و دشمني ما آدميان با خشم و رحمت و دوستي و دشمني خداوند فرق دارد. علي الاصول گناه محجوب شدن است و آمرزش عبارت است از رفع حجاب و روشن و پاك شدن ضمير. اگر كسي در خود اين پاكي و زلالي و پالايش و برائت را احساس كرد، بداند كه گناه او آمرزيده شده است و اگر همچنان تيرگي بر دل او حاكم است، معنايش اين است كه آمرزيده نيست. در روايات آمده است كه با هر گناه نقطه سياهي در دل آدمي فرو مي افتد تا آنكه با تراكم و تزايد گناهان، اين سياهي همه قلب را فرو مي پوشد. .. خواندن خداوند هم در اينجا به معني شستشوي خويشتن در درياي ياد او و بر اثر اتصال به اوست، چون آن روشني و پالايش از جايي بايد كسب شود و آن منبع خداوند است. (گزيده اي از شرح دعاي ابوحمزه ثمالي به قلم دكتر سروش از كتاب حديث بندگي و دلبردگي).
دیدگاهتان را بنویسید