بلاگ

مشکل نرم افزاری

تا حالا با اين منظره مواجه شده ايد كه راننده‌اي براي گردش به چپ يا راست، به جاي آنكه از چراغ راهنماي ماشين اش استفاده كند، دستش را از پنجره ماشين بيرون بياورد و از ساير رانندگان اجازه بخواهد؟ شايد نه مواجه نشده باشيد چون فكر مي كنم اين وضعيت بيشتر در مشهد شيوع دارد. اجازه بدهيد سوال ديگري بپرسم. حتما فراوان ديده ايد خانواده هايي را كه از كامپيوتر همان استفاده‌اي را مي كنند كه غالبا از ويديوسي‌دي مي شود!!! كمي به تحولاتي كه فقط در رنگ و طرح كامپيوترها در چند سال گذشته اتفاق افتاده است دقت كنيد،‌ مي بينيد تلاش زيادي صورت گرفته است كه انواع سليقه ها را تحت پوشش قرار مي دهد تا با دكوراسيون منزل هر كسي جور در بيايد. نه باز هم فرض مي كنم قضاوت من تعميم ناصحيحي باشد و شما در جايي زندگي مي كنيد و با كساني رفت و آمد داريد با دنياي پيرامون من خيلي متفاوت است. اما حالا كه با اينترنت سروكار داريد شايد بشناسيد آدمهايي را كه اينترنت براي آنها برابر است با چت يا گفتگوي اينترنتي. گويي كه هيچ استفاده ديگري نمي‌توان از اين وسيله نمود. وجه مشترك هر سه واقعيتي كه در بالا به آن اشاره كردم اين است كه بين بخش مادي و معنوي فرهنگ جامعه شكاف وجود دارد. اين مساله اجتماعي را در جامعه شناسي تاخر يا شكاف فرهنگي مي نامند. به زبان خودماني وضعيتي است كه بين بخش نرم افزاري فرهنگ يعني همان فكر و انديشه و بعد سخت افزاري فرهنگ يعني ابزار و آلات تطابق لازم وجود ندارد. اين مساله چون شيوع فراوان دارد، دقيقا اجتماعي است. يعني نمي توان افراد را مقصر پنداشت. يعني هر وقت ديديد كه مساله‌اي در افراد بيشماري مشاهده مي شود بايد به دنبال علت بزرگتري بگرديد كه در بيرون از ذهن و روان آدمها قرار دارد. واقعيت اين است كه در جامعه ما و بسياري از كشورهاي جهان سوم كيفيت و محتواي آموزشی که در کانونهای آموزشی ارائه می شود و پيشرفت سريع تكنولوژي تناسب لازم وجود ندارد لذا روز بروز فاصله اين دو بخش بيشتر مي شود.
حالا مي خواهم به يك نكته ظريفتر اشاره كنم. گاهي وقتها هست كه بي توجهي به اين شكافهاي فرهنگي،‌ در زندگي شخصي ما مشكل ساز مي شود. يعني جاهايي هست كه واقعا شكاف فرهنگي وجود دارد ولي ما در مواجهات اوليه اصلا متوجه وجود آن نيستيم. به عنوان مثال ما بطور ناخودآگاه احساس مي كنيم بين دارايي‌ها (پول، ماشين، مدرك تحصيلي) افراد پيرامون ما با شخصيت و طرز فكر آنان تطابق لازم وجود دارد. مثلا چون طرف مهندس است پس …….. يا چون فوق ليسانس يا دکتر است پس…… . يا چون شغل و درآمدش فلان است بنابر اين ……. . در حاليكه دقيقا به دليل شكاف فرهنگي كه در جامعه ما وجود دارد بياد بطور مستمر در اين پيشفرض ذهني ترديد كنيم بويژه وقتي كه تصميمات بسيار مهمي قرار است بگيريم. شايد تعجب كنيد كه من چرا مدرك تحصيلي را هم جزء بخش سخت افزار آوردم. راستش را بخواهيد از بس آدمهايي را ديده‌ام كه اصلا تناسبي بين مدرك تحصيلي آنها با طرز گفتار و رفتارشان وجود ندارد به اين نتيجه رسيده ام كه مدرك تحصيلي گرفتن مثل وسيله نقليه خريدن است كه ممكن است كسي آن را داشته باشد ولي هنوز طرز استفاده از آن را بلد نباشد. خدايا كمك كن نرم‌افزار ما با سخت افزارمان متناسب شود.

اشتراک گذاری:

دیدگاهتان را بنویسید