معجزه
بابااااااا ديشب يه اتفاق جالب افتاد.
چه اتفاقي دخترم؟
من ديشب وقتي مي خواستم بخوابم به بالشم گفتم فردا سر نماز صبح منو بيدار كن. بعدش خوابيدم و درست موقع اذان صبح بيدار شدم.
زن يا انسان
هر كدام از ما نقشهاي مختلفي در زندگي اجتماعي بر عهده داريم. نقشهايي كه دلبستگي يكساني به همه آنها نداريم. بعضي ها را بيشتر دوست داريم و بعضي ديگر را كمتر و بعضا بخاطر دلبستگي شديد به نقشهاي قديمي پذيرش نقشهاي جديد براي مان خيلي سخت جلوه مي كند.
من معتقدم در كشاكش تعارض بين نقشهاي مختلف بايد تكليف خودمان را روشن كنيم. به عنوان مثال من در حال حاضر مرد هستم يا پدر؟ زن هستم يا مادر؟ فمينيستها معتقدند جامعه مردسالار با تاكيد بسيار زياد خود بر تقدّس نقش مادري زنان را از حقوق نقش زن بودن يا انساني خويش غافل كرده است و اساسا طوري شده است كه زنان از پيگيري نقش زن بودن خود احساس گناه مي كنند.
مشاهدات شخصي من نشان مي دهد كه اوضاع كم كم دارد متفاوت مي شود. مادران و همسران جوان بسياري را مي شناسم كه در برابر توصيه هاي مختلف مبني بر سازگار شدن با شرايط زندگي متاهلي مدام مي پرسند كه خب پس من چي؟ من هم آدمم. من هم حق دارم. وقتي اين نوع جملات را مي شنوم احساس مي كنم براي اين دست از زنان زن بودن و انسان بودن, مهمتر از مادر بودن يا همسر بودن است. من اما هميشه از خودم سوال مي كنم در اين لحظه كدام نقش براي ما اهميت بيشتري دارد؟ محوريت زندگي ما به كدام نقش است؟ ما در تعارض نقشهاي مختلف بايد كدام يك را انتخاب كنيم؟ با كدام نقش ها احساس خوشبختي بيشتري و مداوم تري مي كنيم؟
دیدگاهتان را بنویسید