يك شادي لبريز از قند و شيريني براي ديابتي هاي …
امروز نوبت اردوي ديابتي هاي شهر ما بود. من هم براي بدرقه سوسوي كوچكم رفته بودم. احساس مي كنم آنها وقتي همديگر را مي بينند رنج خود را فراموش مي كنند. ما چقدر به احساس شباهت با ديگران نيازمنديم. بويژه وقتي كه كاستي را در خود مشاهده كنيم. خيلي دلم مي خواهد به همه آنها بگويم كه فريب تلقينات جامعه را نخوريد. سعي كنيد مفاهيم لذت و شادي را از نو تعريف نماييد. لابد مي دانيد كه ديابتي ها نبايد قندهاي ساده و هر چيزي كه از آنها درست مي شود (مثل بستني و كيك و …. ) بخورند. من از اينكه مي بينم براي بسياري از آدمها تنها راه ابراز محبت به ديگري تعارف شيرني جات و خوراكي هاست رنج مي برم. آخه چرا ما براي حس چشايي ديگران ارزش بيشتري قائل هستيم. ما معمولا به جاي اينكه به چشم و گوش و هوش و پوست ديگران هديه بدهيم به دهان آنان هديه مي دهيم. چرا ما بايد از طعم شيرين بيشتر لذت ببريم تا طعم ترشي و شوري. آيا همه آدمهاي روي زمين اين گونه اند. مطمئنم كه شما هم معتقديد كه اينطور نيست. بله ما تحت تاثير فرهنگ جامعه به اين حالات دچار شده ايم. ما نبايد احساس خوشبختي خود را به اينگونه تلقينات گره بزنيم. اگر مقاله قبلي من (در مورد احساس تنهايي) يادتان باشد آنجا هم ما به همين مشكل دچار بوديم. آيا تنهايي واقعا بد است؟ آيا تمام مردم جهان همينطور فكر مي كنند. ما بي آنكه متوجه باشيم زندگي را به كام خودمان تلخ مي كنيم فقط براي مفاهيمي كه توسط ديگران تعريف شده اند. ديگراني كه معلوم نيست كجا هستند.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
واقعا درد بر سر همین تلقینه…