پنجره ای به خودم: گم گشته
به قفل
بيهوده خشم مي ورزي
بيهوده خشم مي ورزي.
درهاي
تمامي
زندانها
از درون
باز مي شود.
پنجره اي به طبيعت
بلوار ملک آباد. پنج شنبه ۲۸ ارديبهشت ساعت ۶ صبح.
پنجره اي به جامعه: فردا خيلي دير است.
ديروز جلسه انجمن ديابت در بيمارستان امام رضا برگزار شد من هم به همراه سوسوي عزيزم رفته بودم. اواخر جلسه يكي سوال كرد كه به نظر شما چه مدت طول مي كشد اين بيماري علاج قطعي بشود. خانم دكتر جواب داد خوشبختانه با پيشرفتهاي جديدي كه در علم پزشكي و مخصوصا ژنتيك صورت گرفته است من خيلي اميدوارم طي 5 تا ده سال آينده ……. و ناگهان يك اووووووووي بلندي از دهان خيلي ها بيرون آمد. انگار فكر مي كردند همين يكي دو ساعت آينده همه حضار علاج قطعي مي شوند. من معتقدم آدمهاي جامعه ما علاوه بر بسياري از چيزهاي مهم يك چيز مهم ديگر را كم دارند و آن بردباري است. ما همه چيز را خيلي زود و با كيفيت كامل مي خواهيم. همه مي گويند فردا خيلي دير است همين الان. ما نشسته ايم ولي شما بلند شين و زودباشين!!!
پنجره اي به جامعه شناسي: نهادينه شدن
يكي از اصطلاحات تخصصي جامعه شناسي كه بسياري از افراد غير جامعه شناس و حتي بعضا جامعه شناس آن را نابجا استفاده مي كنند مفهوم نهادينه شدن ( Institutionalization) است. آنها غالبا از اين اصطلاح با مضمون دروني شدن (Internalization) استفاده مي كنند در حاليكه اين دو اصطلاح كاملا از يكديگر متمايز هستند. قبل از اينكه اين دو اصطلاح را توضيح بدهم بهتر است اشاره مختصري به دو اصطلاح ديگر كه به فهم بهتر اينها كمك مي كنند داشته باشم.
اگر يك ارزش يا آرمان اجتماعي (يعني امري كه براي تعدادي از افراد يا گروههاي اجتماعي مهم تلقي مي شود) به مجموعه اي از هنجارها و نقشها تبديل شود اصطلاحا مي گوييم نهادي شده است. پس نهادينه شدن يعني طراحي سازوكار اجتماعي براي تحقق يك آرمان. به عنوان مثال مردم سالاري يك ارزش است كه يكي از شيوه هاي نهادي شدن آن تفكيك قوا و برگزاري انتخابات است. در اين فرآيند مجموعه اي از نقشها و هنجارها طراحي شده اند كه قاعدتا بايد موجب تحقق آن ارزش و رفع نيازهايي كه آن امر ارزشمند بدانها معطوف است بشود.
حال اگر افراد طوري تربيت بشوند كه نقشها و هنجارهاي پديد آمده در فرآيند نهادي شدن را به صورت خودبخودي رعايت كنند و در اين زمينه هيچ احساس اجبار و الزامي نكنند مي گوييم دروني شدن اتفاق افتاده است. لذا دروني شدن فرآيندي است كه طي آن نقشها و هنجارهاي اجتماعي با روح و روان آدميان عجين شده و به بخشي از هويت آنها تبديل مي شود. جلوه بارز دروني شدن وقتي است كه فرد هنجارها و نقشهاي تعيين شده را نقض نكند و يا در صورت تخلف احساس گناه كند.
نكته 1: نهادي شدن معطوف به نظام اجتماعي است در حاليكه دروني شدن معطوف به فرد است. پيش شرط دروني شدن نهادي شدن است.
نكته 2: هر دو اصطلاح را بايد به صورت يك پيوستار در نظر گرفت نه يك مر دو قطبي. واقع امر اين است كه نهادي شدن و دروني شدن شدت و ضعف دارد و نبايد به صورت سياه و سفيد به اين دو فرآيند نگاه كرد. ممكن است براي نهادي شدن كامل يك ارزش اجتماعي سازوكاري مركب از دهها سازمان و نقش و آيين نامه طراحي شود. در چنين حالتي ساده انگاري است كه ما فرآيند پيچيده نهادي شدن را به دو بخش هست و نيست تقسيم كنيم.
سوال 1: نهادي كردن آرمانها بر عهده چه كس ياسازماني است؟ يكي از كانون هاي اصلي نهادي شدن در جوامع جديد قوه مقننه است. وقتي يك كميسيون طرحي را تهيه مي كند يا دولت لايحه اي را تدوين مي كند و به مجلس ارائه مي نمايد در حقيقت مقدمات نهادي شدن يك ارزش را فراهم ساخته است. چنانچه طرح يا لايحه مورد نظر به تصويب برسد مي گوييم نهادي شده است.
سوال 2: آيا نهادي كردن و دروني كردن الزاما توام هستند؟ خير. بعضا اتفاق مي افتد كه يك ايده يا آرمان نهادي مي شود ولي در وجود آدميان دروني نمي شود. به عنوان مثال ايده مشاركت اجتماعي دانش آموزان يا مشاركت مردم در اداره امور شهر و روستا در دوره آقاي خاتمي نهادي شد (به مجموعه از هنجارها و نقشها و آيين نامه هاي دقيق با ضوابط اجرايي معين تبديل شد). آيا از اين واقعه مي توان نتيجه گرفت كه اين امر در وجود آحاد مردم دروني شده است؟ به احتمال قوي خير. چون اين واقعيت چنان نيست كه در صورت عدم اجراي آن افراد احساس ناراحتي يا گناه به شان دست دهد.
دیدگاهتان را بنویسید