بلاگ

پنجره ای به چنجره

پنجره اي به خودم

گاهي وقتها پسر و دخترم رفتارهايي انجام مي دهند كه احساس مي كنم دقيقا كپي خودم هستند و بخاطر همين به شدت كيف مي كنم. داشتم در اين كيف كردن تامل مي كردم ديدم جلوه اي از خودخواهي آدمي است. اوج خودخواهي يك آدم اين است كه ديگران را كاملا مثل خودش بكند. آنها را از خودشان خالي و از خودش پر كند. به اين مي گن توليد مثل واقعي.

پنجره اي به طبيعت

معروف است كه مي گويند يك بچه اي شكل يك فيل توي دفتر نقاشي اش كشيد و كنارش نوشت اين يك فيل است (لابد از بس كه شبيه فيل كشيده بود). اين عكس رو توي فتوبلاگم گذاشته بودم كه احتمالا بايد ديده باشيد. احساس خاصي نسبت به اين عكس دارم كه وصف نكردني است. وقتي يكي دو ساعت با ماشين از گردنه هاي محور اسالم به خلخال (كوههاي تالش) با ماشين بالا مي ري و جنگل تمام مي شود و به چمنزارها مي رسي ناگهان مي بيني يك نسيم ملايم هر چه مه در اطرافت هست را جارو كرده و توي دره ريخته. آنوقت احساس مي كني اقيانوسي از ابر از چند قدمي ات شروع مي شه. قله هاي دوردست را كه نگاه مي كني احساس مي كني مست هماغوشي با مه هستند. آرزو مي كنم از نزديك شاهد اين هماغوشي باشيد.

 

 

پنجره اي به پژوهش

1- خشونت عليه دختران

يكي دو ماهي است كه يك كار پژوهشي در باره خشونت عليه دختران انجام مي دهم. اتفاق نمي دانم جالب يا نا جالب براي من افتاده. بعد از مرحله مطالعات اكتشافي هر وقت كه به سراغ يادداشتهاي دختران در زمينه رنجهايي كه در خانه و مدرسه متحمل مي شدند مي رفتم دو سه برگ رو كه مي خوندم كارم متوقف مي شد. مي دانيد چرا؟ از بس كه دلم براي اين بچه ها مي سوختو تحت تاثير نوشته هاشون قرار می گرفتم. احساس مي كنم خيلي از اولياي خانه و مدرسه صلاحيت نگهداري از فرزندان شان را ندارند. جامعه ما در اين زمينه بيمار است و متاسفانه حوزه مسائل اجتماعي متولي ندارد. خواهش مي كنم خوب دقت كنيد اگر در جامعه ما قند و شكر گران شود يقه وزير بازرگاني را مي گيرند كه چرا اينجور شد (حالا بماند كه اين يقه گرفتن اثربخش هست يا نه) اگر بيماري خاصي همه گير شود سراغ ويزر بهداشت مي روند يا اگر افت تحصيلي در دانشگاهها زياد شود از وزير علوم بازخواست مي كنند. حالا اگر طلاق زياد شود يا خشونت عليه زنان و كودكان بيشتر شود چه كسي را بايد مواخذه كرد؟ حوزه بررسي مسائل اجتماعي در جامعه ما رها شده و آنوميك است.

آي آدمها كه بر ساحل نشسته شاد و خندانيد

يك نفر در آب دارد مي سپارد جان.

يك نفر دارد كه دست و پاي دائم مي زند…….

2- تغيير سبك سوگواري مذهبي

يكي از دوستان عزيزم براي انتخاب موضوع پايان نامه اش با من مشورت كرد و نظرم را در باره تغيير سبك عزاداري هاي مذهبي جويا شد. نمي دانم شما تا چه اندازه موسيقي پاپ گوش مي كنيد. فكر كنم اسفند ماه سال گذشته بود كه خواننده جديدي به نام بنيامين پا به عرصه موسيقي گذاشت. بنيامين براي حضرت ابالفضل و امام حسين دو سه تا آهنگ به شيوه جديد خوانده كه تا جايي كه من اطلاع دارم در عين حال كه با استقبال فراواني در بين نسل جوان مواجه شده واكنشهاي منفي بعضي ها را نيز به دنبال داشته. به حال خودم و بزرگترها و كوچكترها كه توجه كردم ديدم عده اي از سوگواران ائمه اطهار و اوليا الله حتي بر سر و بر سينه زدن را بر نمي تابند. عده اي ديگر حتي تا كويتي پور و آهنگران جلو مي آيند و عده اي جديدتر حس و حال خودشان را با بنيامين شبيه مي بينند. حالا اين چه اشكالي دارد؟ آيا اين موضوع واقعا يك مساله است كه نياز به پژوهش داشته باشد؟ به نظر من بله اين امر مي تواند يك مساله باشد. تامل در روند عزاداري در ماههاي محرم و ساير مناسبتهاي سوگواري مذهبي طي سالهاي اخير نشان مي دهد كه تغييري تدريجي در اين عرصه اتفاق افتاده است. به عنوان مثال سهم حركات موزون بيشتر و ريتم عبارات و جملات طولاني تر شده است. اين تغييرات به خودي خود بيانگر مساله يا مشكل نيست بلكه عدم توافق و انشقاقي كه در بين نسلهاي مختلف عزاداران در زمينه معناي اين نمادها وجود دارد مي تواند نگاه حساس پژوهشگر را به خود جلب نمايد تا با تفسير معناي عزاداري در بين نسلهاي مختلف و ترجمه آن براي نسل ديگر زمينه تفاهم را در بين آنان بيشتر نمايد.

 

پنجره اي به جامعه شناسي

در رشته جامعه شناسي همانند ساير رشته هاي علوم انساني در بيان گزاره هاي علمي از همان اصطلاحاتي استفاده مي شود كه در زبان عاميانه نيز رايج است. به عنوان مثال اصطلاحاتي مانند گروه جامعه هنجار ارزش نظام جماعت و و و و اين اشتراك لفظي موجب اختلال در برقراري ارتباط با داشجويان تازه وارد و نيز عامه مردم مي شود. تصميم دارم برخي از اصطلاحات مهم جامعه شناسي را كه در زبان روزمره نيز خيلي كاربرد دارد توضيح بدهم.

همه شما بارها و بارها اصطلاح ساخت (structure) را شنيده ايد. ساخت يعني

  • نحوه كنار هم قرار گرفتن
  • عناصر يك نظام (system).

بنابر اين پيش از آنكه به توضيح ساخت بپردازم بايد از مفهوم نظام رفع ابهام كنم. همانطور كه مي دانيد نظام به

  • مجموعه اي از عناصر
  • مرتبط با يكديگر مي گويند كه
  • يك كل واحد را تداعي كنند.

همين الان كه شما پشت كامپيوترتان نشسته ايد و داريد اين يادداشت ها را مي خوانيد همراه با موس و كي بورد و مانيتور و ميز و صندلي به عنوان تعدادي عنصر هستيد كه يك كل واحد را تداعي نمي كنيد. چرا كه شما وصله ناجوري براي اين مجموعه هستيد. بود و نبود شخص شما براي تحقق اهداف اين مجموعه اهميت ندارد ولي بود و نبود موس يا كيبورد يا مانيتور تاثير تعيين كننده اي دارد.

پسوند نظام بستگي به ماهيت عناصر تشكيل دهنده اش دارد به عنوان مثال اگر عناصر تشكيل دهنده يك مجموعه از جنس نقش (Role) باشند آن مجموعه را نظام اجتماعي (Social system) مي نامند و اگر اين عناصر افراد باشند آن را گروه اجتماعي (Social Group) مي نامند و چنانچه ارزشها (Value) و هنجارها (Norm) عناصر تشكيل دهنده يك مجموعه باشند آن مجموعه را اصطلاحا فرهنگ يا نظام فرهنگي (Culture) مي نامند.

حالا فكر مي كنم توضيح ساخت يا ساختار راحت تر باشد. همانطور كه گفتم ساخت يا ساختار به نحوه كنار هم قرار گرفتن عناصر در يك مجموعه اطلاق مي شود. به عنوان مثال نحوه كنار هم قرار گرفتن عناصر سيستم كامپيوتري كه همين الان پشت آن نشسته ايد با كامپيوتر اداره يا دانشگاه يا دوستان تان مقايسه كنيد. با اينكه عناصر تشكيل دهنده اين مجموعه ها ثابت هستند ولي نحوه كنار هم قرار گرفتن آنها به احتمال زياد با يكديگر فرق مي كند. ساخت در واقع چيدمان عناصر يك مجموعه است. حالا اگر اين مجموعه يك نظام اجتماعي (با تعريفي كه در بالا به آن اشاره شد) باشد ساختار آن هم ساختار اجتماعي مي شود و اگر مجموعه از نوع نظام فرهنگي باشد ساختار آن به صفت فرهنگي متصف مي شود. معادل ورزشي ساخت همان ارنج برگرفته از (Arrangement) است. ملموس ترين مثال براي ساخت چيدمان نقشها در تيم فوتبال است. اگر چه تيمهاي فوتبال همگي بدون استثنا از 11 نقش (البته در داخل محوطه بازي) تشكيل شده اند اما ساخت تيمي كه با ارنج چهار چهار دو بازي مي كند با ساخت تيم ديگري كه با ارنج سه پنج دو بازي مي كند تفاوت دارد. چرا كه نحوه كنار هم قرار گرفتن يا به قول آلن بيرو در كتاب فرهنگ علوم اجتماعي نحوه تنظيم و تنسيق اين نقشها با يكديگر تفاوت دارد. به عنوان مثالي ديگر نحوه كنار هم قرار گرفتن يا ساخت خانواده پدر سالار با مادر سالار تفاوت دارد چرا كه در يكي از آنها ماهيت نقش مافوق زنانه و در ديگري مردانه است.

سوال 1: به نظر شما اگر تعداد نقشها در يك مجموعه كم يا زياد شود ساخت آن دچار تغيير نمي شود؟ بله. ولي از اين امر نبايد مثل آلن بيرو نتيجه بگيريم كه تعداد نقش هم جزء تعريف ساخت است. تعداد نقشها جلوه اي است كه از طريق آن مي توان به تمايزات ساختاري پي برد.

سوال 2: آيا هنجارها و قوانين همان ساخت هستند؟ خير. آن دسته از هنجارها (قواعدي كه ضامن اجراي آن مردم هستند) و قوانين (قواعدي كه ضامن اجراي آنها دولت است) كه نحوه تنظيم و كنار هم قرار گرفتن نقشها را در يك مجموعه تعيين مي كنند به ساختار آن مجموعه ماهيت خاصي بخشيده و موجبات تمايز ساختاري آن مجموعه را از ساير مجموعه ها فراهم مي سازند. اين تعيين كنندگي گاه موجب مي شود جامعه شناسان هنجارها و قوانين را در تعريف ساخت دخالت دهند در حاليكه با يكديگر تفاوت دارند. پيوستگي محكمي كه بين نوع هنجارها و قوانين و ساختار مجموعه ها وجود دارد گاه موجب مي شود براي اثبات وجود تمايز ساختاري بين دو مجموعه تنها به تمايز هنجارها و قوانين آن دو كه براي مخاطبين ملموس تر هستند اشاره شود.

سوال 3: آيا ساختارها منشاء اثر هستند؟ بله. نحوه چيدمان يك نظام اجتماعي مي تواند كارآمدي (Effectiveness) آن نظام اجتماعي را تحت تاثير قرار دهد. مثال ساده آن تاثير نوع ارنج تيم فوتبال بر برد و باخت آن يا تاثير ساختار خانواده (مثلا پدرسالار يا مادر سالار بودن خانواده) بر جامعه پذيري فرزندان است. مكانيسم علي ناقل تاثير ساختار بر فرد فرآيندهاي رواني است. به عبارتي ديگر ساختارها ابتدا بر عقايد و باورهاي افراد تاثير گذاشته و سپس رفتار آنان را به سمت و سوي خاصي هدايت مي كنند. ناگفته نماند كه فرد را نبايد اسير و محصور ساختارهاي اجتماعي تلقي نمود. همانطور كه توضيح خواهم داد ساختار مي تواند تحت تاثير فرد يا يك گروه اصلاح يا تغيير يابد. ايده موثر بودن ساختار زيربناي تئوريك مكتب ساختارگرايي در جامعه شناسي است.

سوال 4: آيا ساختارها تاثير مي پذيرند؟ بله يك ساختار مي تواند هم از فرد تاثير بپذيرد و هم از ساختار. منتهي بايد توجه داشت كه افراد موثر بر ساختار افراد معمولي نيستند بلكه شخصيتهايي هستند كه از كاريزما (فره) و نفوذ بالايي در جامعه برخوردارند. اين افراد بواسطه نوع شخصيتشان از قدرت هنجار فرستي بالايي برخوردارند و مي توانند چيدمان عناصر يك نظام اجتماعي را تحت تاثير قرار دهند. اين نوع تاثير گذاري ويژه جوامع سنتي است. درجوامع مدرن و توسعه يافته نمايندگان مردم از طريق وضع قوانين جديد مي توانند اقدام به تغيير يا اصلاح ساختار موجود بنمايند. با اينحال بايد توجه داشت اصلاح يا تغيير ساختار معمولا تدريجي است مگر در صورت انقلاب.

گاه ساختارهاي بزرگتر تغيير و اصلاح ساختار در نظام هاي اجتماعي كوچكتر (خرده نظام) را تسهيل مي كنند يا مانع از آن مي شوند. به عنوان مثال در جامعه اي كه خانواده هايش ساختار پدرسالار دارند به نظام آموزشي به سختي مي تواند به گونه اي تنظيم شود كه دفاع از حقوق زنان را آموزش دهد.

اشتراک گذاری:

دیدگاهتان را بنویسید