کامروایی معوق!
اخیرا شاهد دو مورد طلاق در اطرافیانم بودم که هر دو تاشونم در سنین بالا اتفاق افتاده. اولی 25 سال پس از ازدواج درست یک ماه بعد از اینکه دخترشان رو عروس کردند تصمیم گرفتند از هم جدا بشوند. دومی هم 18 سال بود که با هم زندگی می کردند.
من فکر می کنم زن و شوهرا وقتی جوون هستند به چند دلیل بیشتز از دوران میانسالی یا سالمندی می تونن همدیگه رو تحمل بکنند. اولیش اینکه انرژی جسمانی و روانیشون بالاستو همین به شون قدرت تحمل بالایی می ده. دوم اینکه به قول اریک برن در کتاب بازی ها زمان بدون ساخت کمتری دارند. اساسا فراغت ندارند تا به مشکلات اصلی شون فکر بکنند. بزرگ کردن بچه ها و اقساط کوفت و زهرمار. سوم اینه امید به تغییر طرف مقابل دارند. اما پونزده بیست سال بعد از ازدواج با بزرگ شدن بچه ها و ارضای نسبی نیازهای فیزیولوژیک و ایمنی و مسکن و جلب توجه و احترام ناگهان متوجه می شن اینهمه سال داشتن خودشونو گول می زدن. کافی است در کنار این مشکل دچار احساس بی معنایی زندگی هم بشن. آنها به ندرت به خودکاوی و خودسازی می پردازند. اولین واکنش به چنین وضعیتی، فرافکنی همه مشکلات به دیگران است که یکی از جلوه های آن طلاق در دوره میانسالی است.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
خیلی اوقاتم رابطه ها با گذشت سالها عمیقتر و پررنگتر میشه.
دقیقا منم موافقم, بعد سالها رابطه عمیقتر و پر رنگ تر ممکنه بشه اگه مسیر ر و درست اومده باشن ولی نکته ای هم که اقای دکتر اشاره کردند هم واقعا جای تامل داره و بیشترین اسیب از نظر روحی به زن میرسه