اهمیت واریانس در تبیین
دیروز یه مشاوره آماری داشتم برای تحقیقی که در ارتباط با حجاب در محیط دانشگاه انجام شده بود. برای چندمین بار طی سالها تحقیق به دو نتیجه تکراری رسیدم که گفتنش خالی از فایده نیست
بعضی از اوقات مساله¬ای که به محقق عرضه می¬شود واریانس بسیار کمی در جامعه هدف دارد. مثلا شرایطی را در نظر بگیرید که 90 درصد مردم ورزش نمی¬کنند یا فقط درصد بسیار ناچیزی از شهروندان جامعه هدف با بیماری¬های صعب العلاج مواجه هستند. در چنین حالتی وظیفه محقق این است که جامعه هدف را به گونه¬ای بازتعریف کند که واریانس افزایش یابد، یعنی گروه¬های جدیدی را به تحقیق اضافه کند که از لحاظ متغیر اصلی با جامعه هدف پیشنهادی کارفرما تفاوت داشته باشند.
اما متاسفانه کارفرماهای دولتی و عمومی پا را از سفارش مساله فراتر گذاشته و در روش تحقیق (که مثلا نظرسنجی یا پیمایش باشد) و مدل تحلیلی (که فرضیات چی باشند) هم دخالت می¬کنند. مثل بیماری که پیش دکتر می¬رود و به جای آنکه علائم بیماری خودش را بگوید از دکتر می خواهد فلان دارو یا آزمایش را برایش تجویز کند.
حالا که صحبت به اینجا رسید بد نیست این تجربه را هم بگویم که کارفرماهای دولتی و عمومی، اغلب نه تنها برداشت دقیقی از مساله خود ندارند یا اگر هم دارند، عناوین اولویتهای پژوهشی که اعلام می¬کنند اصلا و ابدا ربطی به مساله¬ای که در ذهن آنهاست یا با آن درگیر هستند ندارد. البته وظیفه محقق این است که قبل از نوشتن پروپوزال به کارفرما و بهره بردار مراجعه بکند و با انجام گفتگوهای مفصل، اصل مشکلاتی که کارفرما با آن درگیر است را کشف کند و در باره همان موضوع پروپوزال بنویسد.
در چند سال اخیر با مشکل دیگری هم مواجه شده ام. بعضا کارفرماهایی هستند که به جای مساله اصلی محقق را با مساله نما فریب می¬دهند. اوضاع طوری شده که هر بار سفارش پروژه¬ای مواجه می¬شویم اول به ابعاد اقتصادی پنهان مساله فکر می کنیم که برنده یا بازنده نتیجه تحقیق چه کسانی هستند!
دیدگاهتان را بنویسید